ماجرا این است، آری ماجرا تکراری است
زخم کهنه است اما بی نهایت کاری است
از شما می پرسم آن شور اهورایی چه شد
بال مواج و خیال عرش پیمایی چه شد
پشت این ویرانه های شعر شهری هست نیست؟
زهر این دلمرگی را پادزهری هست؟ نیست
ساقه امیدها را داس نومیدی چه کرد؟
با دل پر آرزو احساس نومیدی چه کرد؟
هان کدامین فتنه دکان وفا را تخته کرد
در رگ ایمان ما خون صفا را لخته کرد
هان چه آمد بر سر شفافی آیینه ها
از چه ویران شد ضمیر صافی آیینه ها
شور غوغای قیامت در نهان ما چه شد؟
ای عزیزان رستخیز ناگهان ما چه شد؟
دست دلهامان چرا از شور یا مولا فتاد
از چه طشت انتظار ما از آن بالا فتاد
نظرات شما عزیزان:
amir
ساعت21:32---8 خرداد 1390
با خشم ملتی که به چنگال دشمنان
بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر
با مردمی که آمده از زندگی به تنگ
با ملتی که گشته است از روزگار سیر