باران که می بارد تو می آیی باران گل - باران نیلوفر
باران مهر و ماه وآئینه باران شعر و شبنم و شبدر
باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آتشی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری
غم می گریزد - غصه می سوزد شب می گریزد - سایه می میرد
تا عطر آهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو می گیرد
از لحظه های تشنه بیداری تا روزهای بی تو بارانی
غم می کشد ما را و می بینی دل می کشد ما را تو می دانی
نظرات شما عزیزان:
بهرام
ساعت7:38---15 اسفند 1391
دل من مثل دشت لخت شالی است
همه جوبارهاش از آب خالی است
به دریا بردمش سودی نبخشید
دلم در آستان خشکسالی است
مهدي
ساعت15:14---14 اسفند 1391
سلام.اگه وقت كردي يه سرم به مابزن.